سوریه، دشوارترین مکعب روبیک!

فرزاد شهرابی‌فراهانی*‪-‬ بحران سوریه را باید در سه سطح مورد بررسی قرار داد؛ تحلیل داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی. با توجه به تعدد بازیگران موثر، اهمیت ژئو‌استراتژیکی، ناهمسانی میان طرف‌های درگیر، میزان مداخله قدرت‌های بزرگ و میزان خشونت، آینده‌پژوهی در مورد آن را بسیار دشوار می‌سازد و به تعبیری سوریه را به گورستان نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل تبدیل می‌کند. در سطح تحلیل داخلی، درگیری و نزاع میان گروه‌های مختلف افراطی نظیر جیش‌الاسلام، جبهه فتح شام، احرار شام، جیش‌الاقصی، داعش، ارتش آزاد و‌... هر ‌گونه چشم‌انداز صلح و ثبات را تیره می‌سازد. هر کدام از این گروه‌ها اهداف و مقاصد متضادی در مورد آینده سوریه و بینش و ایدئولوژی مختلفی دارند که همگرایی و نزدیکی آنها به یکدیگر را عملا منتفی می‌سازد.
در سطح تحلیل منطقه‌ای رقابت میان بازیگران موثر و دخیل در این بحران یعنی ایران، عربستان، ترکیه، اسراییل و تا حدودی قطر و امارات، به صورتی تبدیل شده که امکان تجمیع منافع همه آنها در یک فرمول را ناممکن ساخته است. ایران خواهان حفظ بشار اسد است و آن‌را خط قرمز خود می‌داند، همچنین درصدد حضور در نزدیکی مرز‌های لبنان و سرزمین‌های اشغالی‌‌ به منظور تامین لجستیکی گروه‌های نزدیک به خود است که این رویکرد مورد ظن سایر قدرت‌های منطقه‌ای قرار گرفته است. از سوی دیگر عربستان سعودی از گرو‌ه‌های مخالف ایران مانند جیش‌الاسلام و سایر گروه‌ها‌ حمایت مالی و تسلیحاتی می‌کند تا با استفاده از شرایط موجود بتواند دولتی نزدیک به خود و مخالف ایران را در سوریه روی کار بیاورد. اما این حمایت صرفا به گروه‌هایی معطوف می‌شود که به منافع ایدئولوژیک حاکمان سعودی نزدیک باشد و برای مثال شورشیانی که گرایش اخوانی از اسلام دارند و به ترکیه و قطر نزدیکند، مستثنی هستند. از سوی دیگر ترکیه یکی از بازیگران موثر در این بحران است که منافع ژئوپلیتیکی و امنیتی خود را پیگیری می‌کند. این کشور از متحدان نزدیک سوریه قبل از بحران داخلی این کشور محسوب می‌شد اما با شروع جنگ داخلی سوریه و با توجه به کد‌های ژئوپلیتیکی که معمار سیاست خارجی ترکیه، احمد داود اوغلو، در کتاب عمق استراتژیک خود بیان می‌کند و همچنین وجود کرد‌های ‌ی‌پ‌ک‌ در مرز‌های جنوبی خود، به دشمن درجه اول بشار اسد تبدیل شد و با آموزش‌های نظامی و کمک‌های لجستیکی به گروه‌های شورشی نزدیک به خود درصدد بهره‌برداری از شرایط موجود و نفوذ منطقه‌ای در خاورمیانه عربی بر‌آمد و سیاست تنش صفر با همسایگان را که از اصول ابتدایی دولت ترکیه بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در سال 2003 بود، کنار گذاشت. اسراییل نیز در سوریه مخالف حضور ایران است. در واقع آنها هراس دارند که ایران به وسیله پایگاه‌های دائمی نظامی در کنار حزب‌الله لبنان در سوریه بماند و به این خاطر چندین بار به کاروان‌ها و پایگاه‌های نظامی ایران حمله کرده است. باید در نظر بگیریم که اسراییل امن‌ترین مرزها را با سوریه داشته است و باقی ماندن دولت تضعیف‌شده اسد را به آینده‌ای مبهم ترجیح می‌دهد، مشروط بر اینکه ایران حضور پررنگی نداشته باشد چون آینده بعد از اسد در سوریه مبهم است و احتمال چند پاره شدن و تسلط گرو‌ه‌های افراطی بر آن زیاد است که زنگ خطری برای اسراییل است.
در سطح بین‌المللی‌ اما سه بازیگر مطرح هستند؛ آمریکا، روسیه و اتحادیه اروپا‌ که هرکدام به دلایل خاص خود وارد ماجرا شده‌اند. دلیل اصلی حضور آمریکا در سوریه بیشتر برای مبارزه با گروه داعش و القاعده (جبهه فتح شام) و مهار نفوذ ایران بوده است. تا قبل از ظهور داعش در سال 2014 آمریکا صرفا به دنبال حل و فصل این مناقشه بین‌المللی از طریق بازیگران منطقه‌ای و هرج و مرج سازنده بود و حتی باراک اوباما از خط قرمز ترسیمی خود در این بحران عقب‌نشینی کرد و با وجود کاربرد سلاح‌های شیمیایی در سوریه در سال 2013 به جای مداخله مستقیم، با روسیه برای از بین بردن ذخایر سلاح‌های شیمیایی دولت اسد به توافق رسید. دولت ترامپ نیز مانند اوباما خواهان حضور حداکثری در منطقه نیست و آن‌را مغایر با اهداف کلان آمریکا می‌داند اما حملات شیمیایی مشکوک هفته گذشته باعث شد که ترامپ تنها به یک حمله محدود و تلافی‌جویانه دست بزند. هدف روسیه در بحران سوریه بیشتر افزایش نفوذ خود در خاورمیانه و حفظ پایگاه‌های استراتژیک خود در لاذقیه و طرطوس و بانیاس است. روسیه بعد از تجربه قذافی در لیبی که در آن نفوذ مختصری داشت درصدد حفظ حکومت اسد و پایگاه‌های نظامی خود بر‌آمد و با مداخله نظامی از سال 2015 توانست بقای دولت اسد را تضمین کند. حال باید دید روسیه تا چه زمانی بر حفظ بشار اسد اصرار می‌ورزد و آیا با دادن امتیازات گسترده از ناحیه غرب، از مواضع خود عقب‌نشینی می‌کند یا خیر.
اروپا نیز به دلیل قرابت جغرافیایی با بحران و مساله رادیکالیسم اسلامی و مهاجران و همچنین شهروندان اروپایی که به گروه‌های شورشی در سوریه پیوستند، جزو بازیگران موثر در این بحران است و تا حد زیادی با سیاست‌های آمریکا همخوانی دارد. برای نمونه می‌توان به همراهی بریتانیا و فرانسه و حمایت سیاسی این اتحادیه در حمله محدود چند روز پیش آمریکا به سوریه اشاره کرد. مساله مهاجران و رادیکالیسم نیز از دیگر موضوعاتی است که موجب پیشتازی احزاب راست‌گرا در اروپا شده است. به این دلایل اروپا به دنبال ثبات و حل مناقشه در سوریه است.همان‌طور‌ که مشاهده شد بحران سوریه به دلیل تعدد بازیگران درگیر و عدم تجمیع منافع بازیگران در یک دستور‌العمل، یکی از پیچیده‌ترین بحران‌های جاری در روابط بین‌الملل است و به تعبیر وندی شرمن، معاون وزارت خارجه زمان اوباما، سوریه‌ به دشوار‌ترین مکعب روبیک جهانی بدل شده است که ابهامات زیادی در مورد آینده این کشور به وجود آورده است.


*تحلیلگر سیاسی
‏yahoo.com@68- Farzad-sh